به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مدرسه موسیقی وزیری که به همت کلنل علینقی وزیری در سال ۱۳۰۲ شمسی تاسیس شد، یکی از بهترین و ارزندهترین مکاتب و مدارس موسیقی ایران در طول تاریخ معاصر این سرزمین است. از جمله آموزشدیدگان این مدرسه که بعدا هریک بهتنهایی چهرهای درخشان و پیشرو در موسیقی ایرانی شدند عبارت بودند از ابوالحسن صبا، روحالله خالقی، عبدالعلی وزیری و…
عبدالعلی وزیری (۱۳۶۸-۱۲۸۶) خواننده موسیقی اصیل ایرانی خود شاگردان بزرگی چون دلکش و شهرام ناظری را به جامعه موسیقی ایران تقدیم کرد. او دهساله بود که زیر نظر برادر بزرگش کلنل وزیری به فراگیری موسیقی پرداخت. در آغاز تار میزد و پس از آن به آواز روی آورد و این دو رشته را ادامه داد و آوازخوانی ورزیده شد.
سعید ویسزاده خبرنگار روزنامه اطلاعات در اوایل اسفند ۱۳۵۶ گفتوگوی مفصلی را با این استاد بزرگ آواز انجام داد که در شماره سوم اسفند این روزنامه انتشار یافت. محورهای گفتوگوی ویسزاده با وزیری نخست کمکاری او و دیگری دیدگاهش درباره موسیقی ایرانی بود.
مشروح مصاحبه را در پی میخوانید:
آقای وزیری، بعد از تاسیس مدرسه موسیقی کلنل وزیری که چند سال کوشش و فعالیت شما را در بر داشت حالا فعالیتتان را در زمینه موسیقی به حداقل کاهش دادهاید، در این مورد دقیقا وضعی مشابه کلنل وزیری برادر بزرگتان دارید. برای ما جالب است که علت این کمکاری و دوری را پس از آن دوره فعالیت بدانیم؟
وقتی که ما کارمان را به طوری جدی شروع کردیم درواقع عدهای دوست و رفیق بودیم که با هم کار میکردیم، حالا بسیاری از این دوستان با کمال تاسف فوت شدهاند و در میان ما نیستند. از گروه یاران آغاز کار مرحوم خالقی و مرحوم صبا را نام میبرم که مقام ارجمند این دو در موسیقی ایران نیازمند توضیح نیست. بعد از فوت این دوستان عزیز طبعا کارم کم شد ولی کار در رادیو تلویزیون را ترک نکردم. این همکاری هنوز هم به صورت تدریس در کلاس آواز رادیو ادامه دارد. با این همه اعتراف میکنم که مثل سابق کارم جدی نیست. فکر میکنم که دیگر نوبت جوانان است که فعالیت کنند. ما پیرها باید کنار بگشیم. به موقع خود خوب کار کردیم.
جوانان و موسیقی
اگر اینطور اندیشیدن درست باشد پس کار ثمربخش افرادی چون اصغر بهاری و جواد معروفی را چگونه باید توجیه کنیم، چون در میان آنها افرادی وجود دارند که حتی از شما مسنتر هستند.
زمینه کار این دو نفر که نام بردید با کار من تفاوت دارد. شاید دیگر برای من میسر نباشد که آواز بخوانم.
این درست، اما در همان زمان شما در نوازندگی تار هم دستی داشتید و چون با گروه بسیار خوبی که باید به آنها نام «خبرگان موسیقی ایران» داد کار میکردید تجربیات شما میتواند در شرایط حال بسیار مفید و موثر باشد.
تصور شما راجع به من هرچه هست آن را نمیدانم ولی مطمئن باشید که شاید فرضا به علت مریضی مدتی فعالیت نداشتهام اما وقتی امکانات فراهم بوده کارم را کردهام.
منظورتان از بود و نبود امکانات چیست؟
ارکستر مناسبی که با آن کار کنم نیست. آدمی که درست کار کند کمتر یافت میشود. در زمان حیات روحالله خالقی که ارکستر گلها را اداره میکرد با او همکاری داشتم، ولی پس از او دیگر سلیقهام با کسی جور نشد. این ارکستر قبلا شهرت و اهمیتی داشت ولی حالا با وجود آنکه فعالیت میکند، ولی چیز زیادی دربارهاش نمیشونم.
کارها نسبت به گذشته بسیار مغشوش… و از آن احساس مسئولیت و دلسوزی که استادان و مسئولان گذشته تولید موسیقی در کارشان داشتند کمتر اثری دیده میشود. همین کمبود و دور از دسترس بودن وسایل و نیز عدم وجود یک خط صحیح و جدی در زمینه تولید موسیقی میتواند موجب دلسردی و یأس شود. البته رادیو تلویزیون در مورد حمایت و اشاعه موسیقی خوب ایرانی در حد مقدوراتش کوشش میکند ولی با وجود این هنوز نمیتوان گفت که به نتیجه مطلوبش رسیده است.
آیا مطمئنید که رادیو تلویزیون در حد مقدورات و تواناییاش کوشش میکند؟
بله، اینطور فکر میکنم. آنها دلشان میخواهد که موسیقی ارزنده ارائه دهند. بعد از سیوهفت سال همکاری با رادیو تلویزیون میتوانم ادعا کنم که با این سازمان نسبت کاملا نزدیک دارم و فکر میکنم اگر هم عیبی وجود داشته باشد باید خودمان صمیمانه در برطرف کردنش بکوشیم.
ولی ما عملا شاهدیم که خیلیها در مورد رفع این نقایص میکوشند ولی کمتر به نتیجه میرسند. درواقع اینطور به نظر میرسد که پشت موسیقی خوب ایرانی خالی است.
چاره چیست؟ ظاهرات این خواست مردم و لاجرم خواست رادیو تلویزیون است. مردم نسبت به این نوع موسیقی ابراز تمایل میکنند. رادیو هم نیاز به خوراک دارد. اگر شنوندگان رادیو به شنیدن موسیقی خوب و ارزنده اشتیاق نشان دهند رادیو تلویزیون هم به این خواست آنها توجه میکند. با این همه مردم نیستند که سفارش موسیقی میدهند، ما گاه میل داریم وانمود کنیم که مردم سفارشدهنده اصلی موسیقی هستند ولی این حقیقت ندارد.
مردم و موسیقی
ولی من فکر میکنم مردم بارها با توجه و ابراز علاقهشان نسبت به برنامههای خوب، توانستهاند سلیقه و ذوقشان را تحمیل کنند. این ادعا را میتوان با آمار و ارقام نیز ثابت کرد. برای مسئولان سازمان اشاعه موسیقی درک میل و علاقه مردم که با اراده و خواست کامل به دیدن یا شنیدن برنامههای گروه شیدا، سماعی، فرهنگ و هنر و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی مینشینند مشکل است؟ اگر اینطور هم باشد توجه به برنامههای موسیقی روز (آنگونه که اکنون وجود دارد) از جانب مردم بیشتر یک سهو است تا یک کار عمد.
بله، شاید حق با شما باشد. اینجا لازم است توضیح بدهم که در گذشته قسمت اعظم و شاید بتوان گفت تمام برنامههای رادیو در خود رادیو تولید میشد، ولی حالا عکس این موضوع صادق است و هنرمندان بیشتر آثار خود را در خارج از رادیو ضبط میکنند که این کار میتواند اصل و اساس فعالیت را به مقیاس وسیعی دگرگون کند. همانطور که پیش از این نیز اشاره کردم در گذشته مدیران و سازماندهان ورزیده و خوشفکری چون مرحوم خالقی و مرحوم صبا چند تن دیگر در رادیو بودندکه اینان خط مشی تولید موسیقی را تعیین میکردند و همانطور که میدانید اینان در زمینه موسیقی زمانشان همتایی نداشتند. هیچگاه بازار موسیقی به اندازه امروز آشفته نبوده است. نظم و نسق گذشته مستقیما مربوط میشد به وجود مرکزیت و فعالیت آدمهای صاحب صلاحیت که خط فکری مشخصی داشتند. چیزی که حالا کم داریم یکی کاهش آشکار سرمایهگذاریهای دولتی در این زمینه موسیقی ایرانی است. در شرایط کنونی هنرمندان برای تولید یک برنامه باید همه وسایل را خودشان تهیه کنند، از ارکستر گرفته تا مکان ضبط، تکثیر، پخش. در حالی که قبلا این وسایل برایشان فراهم بود و هنرمند ناچار نمیشد مدام برای تدارکات و عوامل حاشیهای نیرویش را هدر بردهد.
موسیقی بیپشتوانه
تصور میکنم به این ترتیب باید نتیجهگیری کنیم که پشت موسیقی خوب ایرانی به آن اندازه که باید و لازم است قرص نیست در حالی که موسیقی مبتذل کابارهای پشتوانه محکمتری دارد. بهتر است در مورد نحوه کارتان در آغاز و چگونگی فراگیری موسیقی در مکتب استاد علینقی وزیری صحبت کنیم و پس از آن نظرتان را در مورد جنبههای شکلی و محتوایی موسیقی ایران بدانیم.
آقای وزیری بزرگ در مدرسهشان در زمینه خوانندگی ابتدا به تربیت صدا میپرداختند و در این مورد ابتدا کشش صدا، فلتها و تحریرها را تربیت میکردند و پس از مهارت هنرآموز در این زمینهها، کار فراگیری ردیف آوازهای ایران شروع میشد.
یکی از بهترین کارهایی که در مدرسه موسیقی وزیری انجام میشد تعلیم نت موسیقی به هنرآموزان در اولین قدم کار بود. هنرآموز با فراگرفتن نت میتوانست بسیار زود و سریع به اجرای قطعات مختلف بپردازد و نیز بهراحتی میتوانست ردیفهای موسیقی ایرانی را فراگیرد.
خود شما ردیفهای موسیقی ایرانی را به طور کامل فرا گرفتید؟
نمیتوانستم کار نکنم، چراکه خودم ردیف تدریس میکردم و شاگردان زیادی داشتم. ردیف موسیقی ایرانی درواقع نوعی تمرین است برای فراگیری الفبای موسیقی، امروزه دیده میشود که کسانی با یاد گرفتن مثلا ردیف میرزا عبدالله و کار کردن روی آن و تکرار مداوم گوشههای این ردیف میپندارند همه چیزهای لازم را در زمینه موسیقی ایرانی فرا گرفتهاند به همین خاطر دیگر به تمرین کارهای جدید نمیپردازند حال آنکه ردیف، الفبای موسیقی است، همانطور که دانستن الفبای فارسی برای نوشتار فارسی لازم است ردیف برای تصنیف موسیقی ضرورت دارد. درواقع برای مثال صادق هدایت با استفاده از همین سیودو حرف الفبای فارسی به خلق آثار ارزشمند خود پرداخت. بهرهگیری بجا و استادانه از حروف الفبای زبان فارسی کاری نیست که از عهده هرکس ساخته باشد.
غلبه شکل بر محتوا
در بسیاری موارد این فکر به وجود آمده و بخصوص در میان جوانان قوت یافته که ردیف موسیقی ایرانی آهنگساز و نوازنده را به رعایت شکلهای از پیش تعیین شده و ثابت وادار میکند و این در قید بودن و محصور شدن در قالبهای جزمی بسیاری را خوش نمیآید و این ناخشنودی تا به آنجا رسیده است که جوانان اشتیاق لازم و کافی برای فراگرفتن موسیقی ایرانی را ابراز نمیکنند، با توجه به این مسئله توضیح دهید که آیا درست است که در موسیقی ایرانی شکل بر محتوا غلبه داشته باشد؟
فکر میکنم مشکل گروه مورد نظر شما این است که تصور درستی از ردیف موسیقی ایرانی ندارند. در موسیقی کلاسیک غرب دو گام برای بیان محتوا وجود دارد: گام ماژور و گام مینور که تمام آهنگهای غربی بر مبنای این دو گام خلق میشوند. در موسیقی غرب یک آهنگ یا ماژور است یا مینور و استفاده از این دو گام کاملا جنبه همگانی دارد و همه آن را پذیرفتهاند. موسیقی ایرانی هم مثل موسیقی غرب بر لحنها یا گامهایی استوار است، با این تفاوت که موسیقی ایرانی دارای هفت گام یا دستگاه است و هریک از دستگاهها و متعلقاتی دارد که مایهها، گوشهها و تکهها هستند و با استفاده از این گامها و متعلقات آنها میتوان آهنگهای مختلفی ساخت.
گوشههای موسیقی ایرانی در اصل بر معنایی دلالت دارند. مثلا گوشه «لیلی و مجنون» در راست پنجگاه به عشق و سوز و گدازهای عاشقانه مربوط است که یک امر کلی است بدون آنکه فرم خاصی برای نشان دادن این سوز و گداز به زبان موسیقی ارائه شده باشد ولی بیان این معنی حالت و شکل خاصی را طلب میکند که این شکل خاص در حوزه کار یک هنرمند نمیتواند شکل ثابتی داشته باشد.
به وجود آمدن موسیقی بر وضع قوانین و نامها تقدم دارد. به عنوان مثال چوپانان بدون آنکه با ردیفهای موسیقی ایران آشنایی داشته باشند در مایه دشتی نی مینوازند و این خود نشاندهنده این است که محتوا و مفهومی که از یک احساس خاص برمیخیزد بر موسیقی ایرانی حکم میراند.
این موضوع در مورد همه افراد و مشاغل آنها صادق است، هرکس موسیقی را از یک فضا و اتمسفر خاص شناخته است که این فضا در مجموع به یک مکان تعلق دارد که ایران است. ما بیانهای مختلف را در قالبی ریختهایم و آنها را مدون نمودهایم و باز این موضوع مهم است که تدوین هر شخص ممکن است با تدوین اشخاص دیگر تفاوت داشته باشد کما اینکه ردیف میرزا عبدالله با ردیف آقا حسینقلی با هم اختلاف دارند، چون هر کدام احساس و اندیشهای خاص خودشان داشتهاند.
با این توضیحات میتوان گفت که موسیقی ایرانی بالقوه دارای دامنه گستردهتری است که این وسعت به دامنه فکر و احساس انسان محدود میشود و در نهایت فکر و احساس حدودپذیر نیست. در اینجا بیمورد نیست که درباره آواز ایرانی و امکان تلفیق و همراهی آن با شعر توضیح بدهید که فکر میکنم کار لازمی است. یکی از اصول آواز و تصنیفخوانی برای خواننده ایرانی عروضی بودن شعر مورد استفاده اوست پس بهناچار خواننده باید اوزان عروضی را بداند و شعر امروز از لحاظ رعایت اوزان با شعر کهن قابل قیاس نیست. در این صورت چگونه میتوان شعر جدید را با ردیف موسیقی ایران تلفیق کرد؟
در این مورد باید کار و کوشش فراوان صورت گیرد تا کوششی آمیخته با عشق، اصولا در این مورد زمان نقش مهمی دارد چون زمان است که میتواند حقانیت اینگونه شعر و مکان و مقام واقعی آن را بشناساند، در شرایطی که لزوم و ضرورت خواندن شعر نو و همراهیاش با موسیقی بر همه روشن شود، تلفیق آنها بهسادگی امکانپذیر است. من این را تجربه کردهام. درواقع نخستین کسی بودم که سالها پیش یکی از اشعاری را در قالب نو خواندم و استقبالی که از آن به عمل آمد میتواند دلیل خوبی بر توفیقش باشد. به هر حال زمان حتما این مشکل را حل خواهد کرد.
آیا در آواز ایرانی کر یا گروهخوانی و همخوانی وجود داشته است؟
بله، قطعا و دلیلش این است که جماعت را داشتهایم و هرجا جماعت باشد گروهخوانی وجود دارد. اگر توجه کنید دستگیرتان میشود که اشعار مولوی را در مجالس سماع درویشان با هم میخواندهاند و این میتواند دلیلی باشد بر وجود گروهخوانی در موسیقی ایران.
۲۵۹