۰ (۰) خبر روز : مردی که بعد از شهادتش هم نگذاشت همسرش دست به سیاه و سفید بزند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، رقیه ایاسه همسر شهید مدافع حرم مصطفی نبیلو، تعریف میکند: «همه میدانستند وقتی مصطفی بود، نمیگذاشت در مهمانیها دست به سیاه و سفید بزنم؛ چه برسد به آشپزی. محال بود مصطفی اجازه […]
خبر روز : مردی که بعد از شهادتش هم نگذاشت همسرش دست به سیاه و سفید بزند
بنابر گزارش فارس، دوره افطاری همسران شهدا افتاده بود خانه من. حالا که خود مصطفی شهید شده بود، شیطنت خانمها گل کرده بود که «بالاخره رقیه مانده و ۳۰ نفر مهمانی که باید برای آنها سفره افطار بچیند و غذا بپزد.»
البته من کم نیاورده بودم. بین شوخیها و خندهها گفته بودم: «افطاری تو خونه ما نون و پنیر و سبزی. اضافهتر هم خبری نیست. آقا نبیلو خودش عاشق نون و پنیر و سبزی بود؛ منم همون رو آماده میکنم!» چه میدانستم که مصطفی حتی اگر نباشد بازهم هوایم را دارد؟ توی ذهنم مشغول برنامهریزی بودم که چه بخرم و چه بپزم که ناغافل دخترم، سعیده، زنگ زد.
بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «زنگ زدم بگم چند وقته مادر شوهرم میخواد به نیت بابا افطاری بده. چطور و چه وقتش رو گفت ازت بپرسم.» گفتم: «نمیدونم والا. چی بگم؟ حقیقتش دوره افطاری همسرهای شهید این دفعه افتاده خونه ما. بذار اون رو بگذرونیم تا بعد چی پیش بیاد.»
سعیده با تعجب گفت: «جدی؟»
سپس مکثی کرد و ادامه داد: «میگم، عیب نداره مادر شوهرم برای این مهمونی افطار بده؟»
گفتم: «نمیدونم والا! یه وقت بد نباشه؟»سعیده گفت: «چه بدیای؟ بذار به خودش بگم خبرت میکنم.»
روز مهمانی فرا رسید. سفره افطار را پهن کردم. با نان و پنیر و سبزی که خودم تدارک دیده بودم و مخلفات و غذاهایی که یکی دیگر زحمتش را کشیده بود. سفره افطاری میزبان خانمهای بهتزدهای بود که توی زبانشان میچرخید: «شوهرهای ما هم خوب بودن؛ ولی نه این قدر. این دیگه خارقالعادست.»
منبع: کتاب «لبخند مصطفی» به قلم مریم دوستمحمدیان
۲۷۲۱۵