مصرف فرهنگی در ایران در نمونههای مختلفی به مسیر مقاومت وارد میشود. در واقع، ورود و مداخله پیوستۀ سیاست رسمی در عرصههای فرهنگ، علاوه بر همه پیامدهای فاجعهباری که به بار میآورد و آورده است، مصرفکنندگان فرهنگیِ بیتوجه و بیعلاقه به اثری خاص را تبدیل به مصرفکنندگانی حساس میکند. به این ترتیب، مصرفکننده نه بر اساس شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و فردیای که دارد بلکه در نتیجۀ واکنش سیاست رسمی به اثری خاص، جزوی از گروه مصرفکنندگان آن اثر میشود. در این شرایط صحبت از استقبال از یک اثر به دلیل معیارهای هنری نیز چندان قابل دفاع نخواهد بود چرا که مشخص نیست مصرفکننده بر چه مبنایی از این اثر استقبال کرده است. آیا چنین استقبالی واکنشی به مداخله حاکمیت در عرصه هنر بوده یا طبق روالی طبیعی رخ داده است؟ متأسفانه این امر پیامد مداخله بیمنطق سیاست در عرصه فرهنگ است.
در رسانههای جمعی خواندم که ستاد امر به معروف و نهی از منکر از فیلیمو شکایت کرده است؛ به دلیل برخی سکانسهایی که در سریال «تاسیان» وجود دارد. به گمانم تاکنون یک قسمت از این سریال پخش شده است. با دیدن این خبر، در صفحه شخصیام نوشتم که در این روزها، نشر چنین خبری کاملاً و صددرصد به نفع یک سریال یا فیلم است چرا که مخاطبان آن بیتردید رشد چشمگیری خواهد داشت. پس از آن، چندین نفر از دنبالکنندگان صفحهام پیام دادند که قصد نداشتند بیننده این سریال باشند ولی حالا که اینطور شده است قطعاً آن را خواهند دید. به هر حال این اقدام نهادی از حاکمیت، کارکرد و اثر خودش را داشت، یعنی کمک کرد تا خبر تولید و پخش سریال در جامعه منتشر شود و عدهای را تشویق کند تا از روی مقاومت و لجاجت هم شده از این سریال استقبال کنند و به واسطۀ این سریال به برخی نهادها پیام بدهند. هموطنان ترکمن ضربالمثلی دارند. میگویند« سامان اوتلا، آد قاضان». یعنی کاه آتش بزن و اسم در کن. این روزها، نتیجه واکنش ستاد یادشده به هر پدیده فرهنگی، استقبال بیشتر گروههای اجتماعی از آن پدیده است. اینان کاه آتش میزنند ولی حاصل آن میشود اسم درکردن دیگران.
از این بحث نکتهای جامعه شناختی نیز متصور است. در بازاریابی، تکنیکی با عنوان تبلیغات منفی negative marketing وجود دارد. در این تکنیک، یک شرکت یا کمپانی، تبلیغات مربوط به محصول خود را بر بزرگنمایی نقاط ضعف محصولات سایر شرکتها متمرکز میکند تا مصرفکنندگان احتمالی به خوبیهای محصول شرکت یادشده پی ببرند. در جامعه ایران، به وضعیتی رسیدهایم که سیاست رسمی، بر هر اثری دست میگذارد و ضعف یا نقصانی را در آن شناسائی میکند بخشهایی از جامعه، بر عکس، همان را نقطه قوت میبینند. مگر تا این حد شکاف اجتماعی درباره پدیدههای فرهنگی را به آسانی میتوان پر کرد؟گویی حاکمیت و بخش هایی از جامعه در دو دنیای کاملا گوناگون زندگی می کنند.
به جملات آغازین برگردم. در ایران مصرف کالاهای فرهنگی، تابع متغیرهایی نیست که جامعهشناسان سایر کشورها درباره آن بحث میکنند. در ایران موضع سیاست رسمی نسبت به کالاهای فرهنگی اهمیت دارد. کافی است جامعه درک کند که این موضع نسبت به کالایی، منفی است و این، مسیری جدید برای آن کالای فرهنگی رقم می زند.