به گزارش خبرآنلاین روزنامه هم میهن نوشت:بااینحال،انتصاب او بهعنوان مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نمرهای منفی در کارنامه دولت و وزیر اندیشمند و بافرهنگِ فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
انتقاد به انتصاب جناب جابریانصاری بههیچوجه متوجه شخص ایشان نیست. ایشان شخصیتی وزین، بادانش و توانمند در حوزه مسائل دیپلماسی و درعینحال، معتدل است. اما آیا هرکس که شخصیتی معتدل و در حوزهای تخصص و اعتبار داشت، میتواند در حوزهای دیگر نیز مؤثر و موفق باشد؟
آیا توانمندی مدیرعامل جدید ایرنا در تحلیل مسائل منطقه، دلیل مناسبی برای برگزیدن وی در مقام مدیریت مهمترین رسانه دولت و خبرگزاری رسمی کشور است؟ آیا امکان انتصابی معکوس وجود داشت و مثلاً میشد یک روزنامهنگار را به مناسبت توفیق و توانمندی در کار رسانه و اعتدال و وزانت در شخصیت، بر کرسی وزارت امورخارجه نشاند؟ اگر چنین اتفاقی در روند تعیین وزیر امورخارجه رخ میداد، احساس و احتمالاً واکنش بدنه دستگاه دیپلماسی و کارشناسان سیاست خارجی به چنین انتصابی چه بود؟ جز اینکه آن را توهینی به تخصص و جامعه شغلی-کارشناسی خود تلقی میکردند؟
پس، چگونه میتوان انتظار داشت که انتصابی معکوس و گماردن یک دیپلمات فاقد کارنامه جدی و روشن رسانهای به مدیریت خبرگزاری رسمی کشور، مورد استقبال قرار گیرد و جامعه روزنامهنگاران و اهالی مطبوعات آن را توهینی به خود تلقی نکنند؟
آیا در مجموعه قدیمی و ریشهدار روزنامه اطلاعات که وزیر فرهنگ مدیریت آن را برعهده داشتهاند و بسیاری از روزنامهنگاران نامدار کشور سابقه فعالیت در آن را دارند، یک نفر نبود که مورد اعتماد ایشان باشد و به کار مدیریت خبرگزاری رسمی کشور بیاید؟ فراتر از این، آیا درون خود مجموعه ایرنا که از ابتدای انقلاب فعالیت میکند، یک نیروی توانمند و واجد درک از حساسیتها و مناسبات داخلی و خارجی کشور پیدا نمیشد که به شکل سلسلهمراتبی بالا آمده باشد و حال بتواند بر کرسی مدیریت خبرگزاری تکیه زند؟ اگر وزیر محترم یک نفر را در کل جامعه رسانهای برای مدیریت ایرنا نیافتهاند که «وای بر ما» و اگر اصولاً جستوجویی نکردهاید که «وای بر شما».
این رویکرد در انتصاب مدیرعامل ایرنا وقتی ناامیدکنندهتر میشود که به خاطر آوریم انتخاب وزرا و معاونان رئیسجمهور در دولت چهاردهم بر مبنای ساختاری تصمیمساز و تصمیمگیر صورت گرفته که مبتنی بر کمیتههای تخصصی بود و در نهایت، با فرآیند شورای راهبری و رایزنیهای لازم در سطوح عالی، بیش از پنجاه درصد کابینه از برونداد همین مکانیزم تخصصمحور تعیین شدند. اتفاقاً هرچه این انتصابها تخصصمحورتر بود و وزرا و مسئولان تعیینشده نسبت وثیقتری با بدنه حرفهای و کارشناسی حوزه کاری خود داشتهاند، چشمانداز موفقیت آنها روشنتر و نقدها و انتظارات واقعبینانهتر است.
پرسش اینجاست که آیا رسانه و مدیریت رسانه تخصص نیست که انتصابات این حوزه نیز بر مدار تخصص بگردد یا آنکه همچون همیشه، قرار است اهالی رسانه صرفاً پیگیر مطالبات و انتظارات بقیه اقشار و بخشهای جامعه باشند و نوبت به خودشان که برسد، تماشاگر بازی بزرگان باشند؟
۲۱۳۰۲