ساکت الهامی که دور رفت در مس رفسنجان به شکلی غیر دوستانه از این تیم کنار گذاشته شد، پس از ۳ مسابقه از نیم فصل دوم به قائمشهر برگشت تا نساجی را از سقوط نجات دهد. یک سوژه ایدهآل برای یک گفتوگو در عصری جمعه و هوایی بهاری… حرف های تازه ساکت الهامی را در زیر بخوانید:
این روزها مبارزه با فساد سوژه اصلی فوتبال ماست و نسل جدید نمیداند که یک بار دیگر در دهه ۸۰ عیناً این ماجرا تکرار شده بود. شما یکی از کسانی هستید که آن روزها در بطن ماجرا بودید. آن تجربه چقدر به سالمسازی فوتبال کمک کرد؟
همین ابتدا بگویم که مبارزه این بار با آن دفعه خیلی تفاوت دارد. ان بار اصلاً یک مبارزه واقعی نبود، هیچ سند و مدرکی وجود نداشت و یک نفر با انگیزههای کاملاً شخصی از جایگاه خود استفاده از هر کس خوشش نمیآمد، به راحتی او را حذف میکرد! تر و خشک را با هم سوزاند و آبروی بسیاری از افراد را بیدلیل برد. آن زمان فقط میگفتند پول خواسته و هرگز سندی نشان ندادند که پول گرفته! اما الان با سند و مدرک میگویند که چقدر پول گرفته شده است.
یعنی مبارزه دفعه قبل بیشتر یک تسویه حساب شخصی بود؟
بله، شک نکنید! الان من هم میتوانم بگویم امیرعباس واسعی از من پول خواسته، آیا نباید برای حرفم مدرکی داشته باشم؟ آیا سندی هست که واسعی پول گرفته؟ آن آقا میخواست دوستان خودش را سر کار بیاورد و بیشتر از همه به کسانی ظلم کرد که میخواستند سالم کار کنند.
شروع این فصل به مس رفتی، تیمی که با محمد ربیعی به لیگ برتر آمد و ۳ فصل با او بالانشین جدول شد. وقتی وارد رفسنجان شدی، آنچه دیدی چه فرقی با آن چه تصور میکردی داشت؟
زمین تا آسمان تفاوت داشت. من پیشنهاداتی عالی داشتم و با دلم رفتم رفسنجان، با خودم میگفتم همان شرایط سالهای قبل باشد کولاک میکنم!
تو در دور رفت خوب نتیجه نگرفتی، آیا اتفاقاتی که امروز همه در مورد آن حرف میزنند، آن روزها تاثیری در روند تیمی مس داشت؟
صد در صد تاثیر داشت. روز اول هیچکس به من نگفت چنین پروندهای موجود است. بعد از دو سه هفته خودم فهمیدم. ما به اردو رفتیم، در حالی که سالهای قبل کمترین درصد پرداختی هنگام امضای قرارداد در تیم مس رفسنجان ۳۵ درصد بود. در حالی که بهترین اردوها، پاداش، امکانات و هتلها در اختیار تیم بود اما ما بعد از سه هفته هیچ دریافتی نداشتیم. وقتی بازیکنان فشار آوردند و از مسئولان سوال کردم گفتند: “شما نه فقط پولی طلب ندارید، بلکه بابت سالهای قبل بدهکار هم هستید!”
چه عجیب! یعنی کسی که تازه آمده هم باید پاسوز قبلیها میشد؟
دقیقاً شد! میگفتند پول سال بعدتان را هم گرفتهاید. چند بار بچهها اعتصاب کردند ولی پولی ندادند. موقع تیم بستن هم مشکل داشتیم، باشگاه دولتی بود و از یک عددی بالاتر، یک ریال نمیتوانست هزینه کند و میگفتند آن عدد هم سال قبل پر شده و دیگر پولی در کار نیست.
این فقط برای بازیکنان حاضر در تیم وجود داشت یا به شما و بازیکن جدید هم پولی ندادند؟
به ما هم پولی ندادند. ضمن اینکه من سرمربی به شکل طبیعی ۴، ۵ نفر را نمیخواستم. هر مربی که به تیم جدید میرود، چند نفر را کنار گذاشته و چند نیروی جدید میآورد اما من دست روی هر کس گذاشتم، گفتند کنار گذاشتن او برایمان “خیلی” هزینه دارد. اول تصور میکردم این خیلی یعنی اغراق اما واقعا «خیلی» در رفسنجان با سایر تیمهایی که من بودم «خیلی» تفاوت داشت!
میشود واضحتر توضیح بدهید؟
بازیکنانی که همه بالای ۳۰ سال داشتند کف قراردادشان ۱۱ تا ۱۲ میلیارد تومان بود! تازه بدون آپشن کلین شیت، پاس گل یا گل! یعنی کنار گذاشتن هر یک بازیکن ۱۵ میلیارد برای باشگاه هزینه داشت! حالا حساب کنید خرید بازیکن جدید، پول قرارداد و رضایتنامهاش هم اضافه میشد!
حالا که تمام شد و رفت، بگویید پیشنهاد اول فصل استقلال حقیقت داشت؟چه کسی به شما پیشنهاد داد؟
بله حقیقت داشت. اولین کاندیدای نیمکت استقلال من بودم و شخص آقای حجت کریمی به عنوان مدیر وقت مرا به باشگاهش در زعفرانیه دعوت کرد. یک اتاق شیشهای آنجا داشت و دو بار آنجا مذاکره کردیم.
جلسه ساعت ۱۱ شب!
بله و یک بار پنج و نیم بعد از ظهر، به من گفتند که تو و جواد نکونام گزینههای ما هستید و برنامهات را بده، از اتاق که بیرون آمدم به طرزی عجیب در فضای مجازی موجی علیه من ایجاد شد! پیجهای اجارهای نمیدانم از کجا داستان را فهمیدند و بدجور به من حمله کردند
قطعاً خود حجت کریمی که خبر را لو نداده بود!
نه، او و باشگاه که مرا میخواستند. کسانی لو دادند که بعداً مشخص شد میخواهند کاندیدای خود را به استقلال بیاورند. من دلسرد شدم، وقتی جایی مرا نمیخواهند، چرا باید من بخواهم؟
باشگاه شما را خواسته و حرف زده، دیگران سنگ انداختهاند، چرا دلسرد شوی؟
چون فردای اون روز اسم نفر سوم درآمد! بعد هم یک جلسه کمیته فنی داشتند با ۶ نفر از اساتید و همکاران من که با همه مستقیم کار کرده و رفاقت داشتم. من در آن جلسه هیچ رای نیاوردم! جواد ۵ رای آورد و آن نفر سوم ۴ رای و من این را نمیتوانستم هضم کنم!
پس با این حساب فضای مجازی تاثیر زیادی داشت!
به شکل کلی رسانه در فوتبال بسیار تاثیر دارد. من از آنهایی نیستم که الکی میگویند ما با رسانهها کاری نداریم. من تمام برنامهها را میبینم، اخبار را دنبال میکنم و به فضای مجازی نیز تسلط دارم. از نکات مثبت بسیار استفاده و متوجه منشأ نکات منفی هم هستم!
از رسانهها بیشتر کمک گرفتی یا تخریب شدی؟
فرق میکند. یک جا مثل خبرورزشی آدمهای سالم که مویشان را در این کار سفید کردهاند قطعاً به من کمک میکنند. یک جا هم در فضای مجازی که بچههای احساساتی ۱۰- ۱۲ ساله توهین میکنند، قطعاً تخریب.
پس وقتی خود من بارها نوشتم که چرا این همه دعوا میکنی دلخور نشدی؟
اصلاً و میبینی که به نصایح دوستانی چون شما عمل و حالا دیگر مدتهاست خودم را کنترل میکنم. کاش فرهاد اشراقی اینجا نبود و در حضورش نمیگفتم اما من طی این ۲۰ سال بارها از بحث فنی با او استفاده کردهام. چند نفر از همکاران شما در باشگاههای مختلف کنارم بودند. اگر به نظر درست آنها و کمکشان اعتقاد نداشتم که آنها را برای همکاری انتخاب نمیکردم. در کل نوشتههای شما باعث شد من الان مربی بهتری باشم.
پس قبول داری که خیلی وقتها با تصمیمات اشتباه به خودت ضربه زدی!
صد در صد قبول دارم. من در میان مربیان ایرانی در تمام فوتبال ایران از همه بیشتر اشتباه کردم. نقدهای شما به من کمک زیادی کرد. من اگر اشتباه نداشتم، چطور بعد از دو قهرمانی خانه نشین شدم؟! در حالی که یک مربی دیگر با یک عنوان پنجمی سال بعد تیم بهتری میگیرد!
اگر به عقب برگردی کدام تصمیم را دیگر نمیگیری؟
دو مورد، یکی اتفاقات بازی با گل گهر در نوبت قبلی حضورم در نساجی که آن اتفاق در شأن من نبود. دیگری هم ابتدای امسال که به مس رفسنجان نمیرفتم.
کدام شایعه غیر واقعی بیشتر از بقیه ناراحتت کرد؟ چیزی که از اساس و با تمام وجوه دروغ بود!
همان بحث ف. ک ها، بگذار اسم ببرم، آقای علیپور خیلی به من ظلم کرد. او به من گفت آن ۱۶ واحدی که ساختی چه شد؟ در حالی که من در یک اتاق ۹ متری در نازی آباد زندگی میکردم! من همین حالا بعد از دو دهه کار در فوتبال هنوز با افتخار در خانی آباد زندگی میکنم و توان خرید خانهای در محلات بالاتر را ندارم. آن حرفها به خانوادهام هم خیلی آسیب زد، در مسجد به پدرم گفته بودند پسرت این کارها را کرده و او در راه بازگشت به خانه حالش بد شد و به زمین افتاد. من به پل صراط اعتقاد دارم، اگر آقای علیپور زودتر رفت آنجا او را میبینم و اگر من زودتر رفتم، آنجا منتظرت هستم آقای علیپور!
داستان رفتن از نساجی را بگو، آن اتفاق رختکن!
این هم دروغ بزرگی بود. اول فکر کردم شوخی است. من با همه خداحافظی کرده و در مسیر خانه بودم که در فضای مجازی داستان شروع شد. صد در صد اشتباه من بود و به خاطرش این سالها بیشتر از ۱۰ بار از آقای حدادیان عذرخواهی کردهام. من از کوره در رفتم و حرفی زدم که نباید میزدم. تمام داستان هم بحث فنی بود و هیچ ربطی به شایعات مطرح شده نداشت. بیشتر یک سوء تفاهم بود اما باز اشتباه از من که باید خودم را کنترل میکردم. حق با مالک باشگاه بود و بعد از آن هر بار او را دیدم یا صحبت کردیم، عذرخواهی کردم.
برای من نشانه شایعه بودن آن ماجرا بازی کردن صابر حردانی در همین نیم فصل حضور شما بود. اگر آن ماجرا راست بود، قبل از اینکه شما برگردی و صابر را کنار بگذاری خود او باید از نساجی میرفت اما او ماند و شما هم به او بازی دادید!
در آن داستان بیشتر از من این بچه صدمه خورد. شاید خیلیها ندانند که صابر و صالح پدر ندارند، مادرشان شیر زنی است که این بچهها را به دندان کشیده و با سختی بزرگ کرده است. من بیشتر به خاطر این خانواده ناراحت بودم نه خودم.
موافقید کمی فضای بحث را عوض کنیم؟ چرا مربیان ما مثل ژاوی یا ژابی آلونسو نمیشوند؟
من نمیخواهم بحث قدیمی کجای فوتبال ما شبیه دنیاست را پیش بکشم و برای مربیان استفاده کنم. ما هیچ آموزشی برای مربیان نداریم و بازیکنان و علاقهمندان به فوتبال ما اول مربی میشوند و بعد در حین کار به تجربه یاد میگیرند! طبیعی است که خیلی از استعدادها نیز در این مسیر از بین میروند، اما آنجا ببینید که تونی کروس به عنوان بهترین هافبک ۱۰ سال اخیر دنیا وقتی فوتبال را کنار میگذارد، میگوید به آکادمی میروم. پل اسکولز آکادمی دارد، معلوم است که آنها ۱۰ هافبک بهتر از خود پرورش میدهند. آنجا مربیان کار را پایهای یاد میگیرند و پله پله بالا میآیند. همین ژاوی یا ژابی که شما گفتید از تیمهای سطح پایین شروع و بعد از تیم بی به تیم اصلی رسیدند اما اینجا مربیان یک شبه مربی میشوند!
خوب چه کسی باید با آنها کمک کند؟
هم فدراسیون و هم خودشان اما مشکل اینجاست که خیلی از مربیان ما احساس نیاز برای به روز شدن نمیکنند! به زبان ساده دنبال یادگیری نمیروند!
و چرا بازیکنان ما دیگر مثل سابق ستاره نیستند؟ چرا دیگر مثل نامجو مطلق، ناصر محمدخانی یا حتی محرم نویدکیا یا مجتبی جباری نمیآید؟
چون زمانی که ما بچه بودیم به خاطر عشق به فوتبال به زمینهای خاکی و کوچه و خیابان میرفتیم. با توپ پلاستیکی از صبح تا شب میدویدیم و بازی میکردیم. عشق به خود فوتبال بود و کسی دنبال شهرت و پول نمیرفت اما حالا همه چیز شده مدرسه فوتبال و بدون تعارف ۹۵ درصد مدارس فوتبال ما صرفاً کاسبی هستند! اصلا خود این مدارس فوتبال چه چیزی بلدند که به بازیکن یاد بدهند؟ نتیجه این میشود که من در لیگ برتر باید به بازیکن بالای ۳۰ سال تازه ایستادن را بیاموزم!
نظرت در مورد مربیان خارجی که به فوتبال ما آمدند چیست؟
انصافاً نامهای بزرگ و خوبی به فوتبال ما آمدهاند، از مورایس و خمس تا قبلتر مثل دنیزلی، لیکنز، کیروش و بقیه اما ما مشکلات زیادی داریم که نمیتوانیم از دانش این مربیان به اندازه کافی استفاده کنیم.
مشکلات که جای خود اما خیلی از این مربیان در سنین بالا و بازنشستگی آمدهاند و به جز یک اسم نتوانستند کاری کمکی به فوتبال ما بکنند!
بله این را هم قبول دارم. مربیان خارجی در ایران از ۶۹ سال عبور نمیکنند! طرف سه سال در ایران بوده و هر سه بار برای او تولد با کیک ۶۹ سالگی گرفتهاند! ۶۹ ساله آمده و همیشه ۶۹ ساله میماند! چون اگر بگویند ۷۰ همه احساس میکنند پیر است! اما خوب ما امثال برانکو و آری هان را هم داشتهایم. حالا من بپرسم که چرا به مربیان ایرانی توجه کافی نمیشود؟ ما الان مربیان خیلی خوبی داریم که متاسفانه آنها را نادیده میگیرند. فوتبالی که الان کلوپ و گواردیولا نگاه میکنند، همزمان ما هم میبینیم.
فقط تماشای فوتبال که نیست!
بله قبلاً گفتم که خود مربیان باید دنبال یادگیری باشند. حرف من این است که مربی ایرانی خوب هم کم نداریم.
چرا بازیهای لیگ ما اینقدر ضعیف است؟ خود شما به عنوان یک علاقمند حاضرید همه بازیهای هفته را ببینید؟ از آن لذت میبرید؟
من هر ۸ بازی را یا هر مسابقهای را که نشان بدهند، میبینم. همه بازیها را هم ضبط و آرشیو میکنم اما با حرف شما هم موافقم. ولی ضعف فنی بازیها ربطی به مربیان ما ندارد. ما اینجا ساختار و امکانات کافی نداریم. در اروپا آنها هیچ مانعی ندارند، مدیر چلسی میآید و چند مربی را قربانی میکند تا کار یاد بگیرد اما آنجا مشکل زمین و آکادمی و فرهنگ و هوادار و رسانه و دلالی را دیگر ندارند! مدیر و مربی و بازیکن در یک بستر مناسب خیلی زود با تجربه میشوند و به بالاترین سطح کیفیت میرسند اما اینجا چون آن چیزها را نداریم، یک مربی مجبور است ۹۰ درصد وقت و تمرکز خود را صرف رسیدگی به امور دیگر کند و خیلی کم فرصت کار فنی دارد. مثال بزنم، زمانی در اوج کمبود امکانات و همه این موانع ما ۱۰ تیم خوب در همین تهران داشتیم و وقتی خبر میآمد امیر قلعه نویی برای بازی توپ پلاستیکی در نازی آباد میآید، سه چهار هزار نفر برای تماشا جمع میشدند. اما حالا یک بازی لیگ برتر این تعداد تماشاگر ندارد. یک دلیلش این است که تماشاگر از تلویزیون و اینترنت تمام بازیهای به روز را میبیند. آن زمان برای عشق به تماشای فوتبال میآمدند اما الان لیدرها حقوق میگیرند تا تشویق کنند. آن زمان ما منتظر بودیم صبح شود تا فوتبال بازی کنیم یا برای تماشا برویم اما حالا جوان امروزی تا نیمه شب سرش در موبایل است. نسل عوض شده و اولویتهای آدمها تفاوت کرده است. اینها هیچ کدام ربطی به مربی و مدیر و ساختار ندارد.
چرا مس دور برگشت نتیجه گرفت؟
چون دور رفت بازیکنان مدام اعتصاب و اعتراض میکردند که پولشان را بگیرند. این امیدواری وجود داشت که در نیم فصل قرارداد خود را فسخ و به تیم دیگر میروند اما وقتی نقل و انتقالات زمستانی تمام شد، بازیکن چارهای جز ماندن نداشت و در چنین شرایطی تمام توانش را میگذارد تا لااقل پولش را بگیرد. دیگر راه پس و پیش ندارد!
تو از مس اخراج شدی؟
از آن هم بدتر، قراردادم را بدون اطلاع و یک طرفه فسخ کردند! آنقدر به من توهین شد که از آنها به فدراسیون فوتبال شکایت کردهام.
چطور؟ چه توهینی کردند؟
من روز آخر با پرسپولیس ۱-۱ مساوی کردم و بعد آن بازی آقا یحیی رفت. داور گل درست ما را نگرفت و گل آفساید آنها را قبول کرد وگرنه پیروز شده بودیم. بعد بازی به من گفتند چرا نامه باشگاه را پاره کردی! گفتم من همان موقع جواب نامه را دادم و تصویر نامه هم در موبایلم هست، اصلاً چرا باید همه نامهها را بایگانی کنم؟ گفتند چهار ماه پیش چرا سر بازیکن داد زدی! بهانههای بنی اسرائیلی و بدتر از همه، من هنوز مربی بودم که یک نفر دیگر را سر تمرین آوردند و دو روز بعد از آن قرارداد من یکطرفه فسخ شد!
تو الان در قائمشهر ساکت پاشا هستی و در اوج محبوبیت اما به همین اندازه توقع هواداران از تو بالا رفته، نگران این نیستی که این تشویقها تبدیل به شعار «حیاکان رها کن» بشود؟
نگران خودم نیستم اما درست میگویید، نکته من دقیقاً همین جاست. رابطه من با هواداران دو طرفه و متقابل است. من هم آنها را بسیار دوست دارم و دلم نمیخواهد ناراحت شوند. من برای خودم چیزی نمیخواهم و انصافاً در نساجی جز احترام از مالک و مدیرعامل باشگاه چیزی ندیدم. انصافاً امسال آنها همه کار برای تیم کردند، من اگر گفتم پاداش بدهید دو برابر دادند، گفتم ۵ درصد قراردادها را بدهید ۱۰ درصد دادند. کجای دنیا سراغ دارید که مالک باشگاه ۵ هواپیما در اختیار هواداران بگذارد و هزینههای آنها را در اهواز بدهد تا تیم تنها نماند؟ اما نکته دقیقاً همین است، این تصور که ساکت الهامی با تیمی که خودش نبسته، با تیمی که در حال سقوط در انتهای جدول بوده، از سپاهان و استقلال مساوی گرفته و تراکتور را برده، به هوادار و استقلال خوزستان در خانه خودشان ۴ و ۵ گل زده، پس با تیمی که خودش ببندد باید سپاهان و استقلال را ببرد! این توقع وجود دارد و من دوست ندارم مردم ناامید شوند.
چقدر هزینه برای خواستههایت لازم است؟ به عبارت دیگر تیمی که میخواهی ببندی چقدر خرج دارد؟
من امسال در لیگ برتر تیمی که با کمتر از ۲۰۰ میلیارد بسته شده باشد به جز تیم خودم ندیدم.
عجب! پس تیمهایی که ادعا میکنند زیر ۱۰۰ میلیارد خرج کردهاند چه؟
یا من در این فوتبال نیستم و نبودم، یا اگر من بودم تیمی که با این هزینه بتواند در لیگ برتر باشد سراغ ندارم.
سقف هزینهها برای سال بعد ۳۲۵ میلیارد اعلام شده!
به جز چهار پنج تیمی که برای قهرمانی میجنگند بقیه میتوانند با همین سقف تیمی مناسب ببندند.
عدد خودت را نگفتی؟
به طور طبیعی ۲۵ درصد به قراردادهای فصل قبل باید اضافه شود و فکر میکنم حول و حوش ۲۵۰ میلیارد هزینه خواهد شد.
تو هم در تیم پرطرفدار کار کردی و هم بیطرفدار، هم در تیم دولتی و هم در تیم خصوصی، هم تیم تهرانی و هم شهرستانی، پس توانی بگویی کار کردن در کدام تیم سختتر است!
برخی تیمها هوادار محور و دولتی هستند، مثل استقلال و پرسپولیس. برخی تیمها صنعتی هستند و مدیر محور، برخی تیمها خصوصی و پر تماشاگر هستند. آنها مالک محور و هوادار محور هستند و برخی تیمهای دیگر خصوصی اما بدون هوادار که مالک محور هستند. کار در این تیمها از این نظر راحتتر است که فقط با یک نفر سر و کار دارید، حرف حرف اوست! اما سختترین کار در تیمهای خصوصی پر تماشاگر است، یعنی مالک محور و هوادار محور!
یعنی تراکتور! واقعا چرا تراکتور در تمام این سالها نتوانسته موفق باشد؟
اما تراکتور با خود من یک جام گرفت! طی ۵ سال اخیر حتی سپاهان هم جام نگرفته! بجز استقلال و پرسپولیس که همیشه جام میگیرند، سایر تیمهایی که جام گرفتهاند موفق نیستند؟
جام گرفتن قطعاً نشانهای مهم برای موفقیت است اما همه آن نیست. آیا واقعاً هستند کسانی که در فوتبال نخواهند یک تیم جام بگیرد؟ چون استقلال و پرسپولیس هر سال به طور مشترک از این واژه استفاده میکنند و به قول تو هر سال هم جام برای همین دو تیم است!
ببین در اینکه در فوتبال ما فساد هست شکی نیست اما این بهانهها هم از نظر من مردود است. در همین فوتبال و در همین دو تیم که مثال زدی، مربیانی مثل استراماچونی و اسمار ویرا آمدند و با وجودی که با شکست کارشان را شروع کردند، هرگز این حرف را نزدند و اتفاقاً استقلال و پرسپولیس در دوره آنها زیباترین و با کیفیتترین فوتبالها را ارائه کردند. یعنی با همین مدیران، با همین امکانات و همین بازیکنان، در همین فوتبال و با وجود همین فساد میشود فوتبال خوبی بازی کرد که تماشاگر لذت ببرد و در انتهای فصل جام هم گرفت!
هم عقیده هستیم. کسانی از این بهانه استفاده میکنند که میخواهند ضعف و کم کاری خود را پنهان و آدرس غلط به هوادار بدهند! تو فوتبال پرسپولیس در نیم فصل دوم با ویرا را چطور دیدی؟
همان بازی اول که به آلومینیوم باختند، من به تمام همکاران و بچههای تیمم گفتم این پرسپولیس موفق میشود چون به وضوح یک تیم کامل و عالی شده بود. اشتباه نکنید! منظورم این نیست که آقا یحیی ضعیف بود یا بد کار کرد، او تیم بسیار خوبی بست اما به عنوان مثال در سمت چپ و نوک حمله برایش بازیکن نخریدند. من مشکلات داخلی پرسپولیس را نمیدانم و دنبال مقصر نیستم، فقط در دفاع از آقا یحیی میگویم که همان تیم او در نیم فصل دوم وقتی گمشدههایش یعنی اورونوف، حسن و عیسی را پیدا کرد تبدیل به تیمی شد که همه دیدیم. این را هم بگویم که رفتار ما با ویرا خیلی غلط بود!
چطور؟ از این بابت که موقع انتخابش همه حمله کردند؟
هم این مسئله و هم حالا که او رفته است! ما ملت خوش استقبال و بد بدرقهای هستیم اما گاهی هم از آن طرف بام میافتیم! یعنی در مورد ویرا ندیده و نشناخته زود قضاوت کردند و حالا هم بی دلیل منت او را میکشند! ویرا خوب کار کرد، جام هم آورد اما در پرسپولیس خیلی از مربیان هم خوب کار کردند و هم جام گرفتند! کسی که از ابتدا به دستیاری راضی بود با رفتار غلط ما بعد از ۱۵ بازی به جایی رسید که این همه ناز کرد!
صحبت از خرید بازیکن برای ویرا کردی، به طور کلی در موفقیت یا ناکامی یک تیم خرید بازیکن طبق نظر مربی چقدر مهم است؟
من به شما اینطور میگویم که کجای دنیا بر اساس خواسته مربی بازیکن میخرند؟ الان رئال مادرید امباپه را بر اساس درخواست آنچلوتی خریده؟ یا مثلاً آنچلوتی میتواند بگوید من امباپه را نمیخواهم و اگر او بیاید میروم؟ نه اینطور نیست، واقعیت این است که در دنیا باشگاهها اصول و ساختاری دارند و بر اساس آن بازیکن میخرند. مربی هم بر همان اساس انتخاب میکنند و این مربی است که باید خود را با شرایط وفق بدهد.
پس چرا در فوتبال ایران تیمی مثل تراکتور این همه ستاره میخرد اما هیچ مربی آنجا دوام ندارد؟ یا مثلاً در استقلال نکونام میگوید چون بازیکن برایم نخریدند تیم قهرمان نشد؟
من مصداقی حرف نمیزنم چون مسائل درونی باشگاهها را نمیدانم اما به شکل کلی ما باشگاه به معنی واقعی نداریم پس اصول و ساختاری وجود ندارد و همه چیز سلیقهای و شخصی است. وای به وقتی که نفر تصمیم گیر فوتبالی هم نباشد اگر کسی مدیر باشد یک نفر را به عنوان مسئول نقل و انتقالات خود انتخاب به همه معرفی میکند. پشتش میایستد و همه چیز را گردن میگیرد. اما مشکل ما اینجاست که همه در تیم بستن دخالت میکنند و هیچکس هم ناکامی را گردن نمیگیرد!
ساکت الهامی آرزو دارد روی نیمکت کدام تیم بنشیند؟
واقعا این سوال پرسیدن داشت؟
پس بگذار اینجوری بپرسم، چطور عدهای میتوانند تو را مقصر قهرمان نشدن استقلال بدانند؟ آیا بعد از آن بازی مورد التفات در فضای مجازی قرار گرفتی؟
بله متاسفانه و هرگز نمیتوانم این رفتارها را درک کنم. من همان کسی هستم که دفعه قبل مقابل استقلال ۶ گل خوردم، در عرض ۲ تا ۵ دقیقه و هر ۵ دقیقه سه گل! اصلاً چرا باید این توقع ایجاد شود که چون من استقلال را دوست دارم باید مقابل این تیم راه بدهم؟ اصلاً مگر آن قهرمانی ارزش دارد؟ من با افتخار میگویم که از بچگی عاشق استقلال بودم. سوء تفاهم نشود، نمیگویم پیشکسوت استقلال، میگویم هوادار استقلال بودم. اصلاً شناسنامه هواداری من در فوتبال با نام استقلال و ناصر حجازی مهر شد. من با افتخار از میدان توپخانه پیاده به امجدیه میرفتم تا بازی شاهرخ بیانی، ناصر حجازی و امیر قلعه نویی را ببینم و بعد هم پای پیاده تا نازی آباد برمیگشتم، چون پول نداشتم. اما من طرفدار آن استقلال بودم نه این استقلال! و تمام این مسائل برای قبل از حرفهای شدن بود. وقتی حرفهای میشوید به باشگاهی که قرارداد میبندید تعهد و تعصب دارید. بعد هم که مربی شدم این افتخار را داشتم که به استقلال برسم. من با ناصر حجازی بزرگ کار کردم و همه میدانند که او مرا قبول داشت. اما با احترام به تمام مجموعه استقلال و هوادارانش باید عرض کنم که اگر من برای بقا به ۳ امتیاز بازی نیاز داشتم استقلال را میبردم!
ما به عنوان بیننده مسابقه حس میکردیم که اگر بازی تا صبح ادامه داشت استقلال نمیتوانست به تیم شما گل بزند!
کاملا درست است. من اگر میخواستم میتوانستم پیروز شوم. ما از قبل بازی برای یک امتیاز برنامهریزی کردیم و طبق چارتی که از ابتدای حضورم در نساجی داشتم، مساوی این مسابقه باعث میشد روز آخر برابر فولاد محتاج پیروزی قطعی و سه امتیاز نباشم. بد نیست بدانید که همه فکر میکنند نتیجه پرسپولیس مقابل استقلال خوزستان به ضرر استقلال شد در حالی که به ضرر تیم من شد!
اگر شما سرمربی استقلال بودی با همین شیوه بازی میکردی؟
هر بازی داستان خودش را دارد. امسال من با روش دیگری مقابل استقلال بازی خواهم کرد. در آن مسابقه خاص من اگر روی نیمکت استقلال بودم، از شروع نیمه دوم و با اطلاع از نتیجه پرسپولیس سراپا حمله میکردم بعد از زدن گل هم کوتاه نمیآمدم تا پیروزی را قطعی و قال قضیه را بکنم و قهرمان شوم!
بار قبل که از نساجی به هوادار رفتی در اردوی پیش فصل در ترکیه اتفاقی رخ داد. هنوز هم در مورد آن شایعه بسیار است. دوست داری توضیح بدهی؟
حالا که همه چیز تمام شده اما آن شایعه هم از آن دروغهای عجیب بود. گفتن ساکت الهامی با حمید مطهری بزن بزن کرده! در حالی که اصلاً چنین نبود. هر دو تیم در یک هتل بودند و سر میز صبحانه حمید مطهری بالای سر صندلی دکتر تیم ما آمد و شروع به صحبت و خوش و بش با او کرد. من به شاهرخ و بقیه ایراد گرفتم که چرا جوری رفتار کردید که با مربی تحت قرارداد باشگاه ما به این راحتی بصورت غیرحرفهای صحبت میکنند. متاسفانه آقای مطهری به سینه من زد و گفت برو بابا! من هم ماسک صورتش را کشیدم و رها کردم، همین! فقط هم یک جمله گفتم که دیر آمدهای و زود میخواهی بروی! این اتفاقات در فوتبال لحظهای است و برای همه پیش می آید اما بعداً که شنیدم میخواهند مطهری را برکنار کنند، با وجودی که تا آن زمان به خاطر همان اتفاق با حدادیان صحبت نکرده بودم به او ویس دادم که مهندس این کار را نکن. تیم شما سقوط نمیکند. شما در انتخاب یک مربی جوان عجله کردید و حالا با این برکناری آینده او را نابود میکنید. حدادیان جواب داد که دبی هستم و به تهران میآیم تا صحبت کنیم اما ممنون که به فکر هستی، خود حمید این را نمیداند اما این وظیفه هر مربیست که از همکارش حمایت کند و چیزی را که درست است بگوید.
جای کدام مربیان در لیگ برتر ما خالی است؟
اصلا لیگ بدون آقای دایی، آقا فیروز، مایلی کهن، اکبر میثاقیان و فرهاد کاظمی لیگ نیست. هر جایی باید بزرگتر داشته باشد تا کوچکترها راه را گم نکنند.
یحیی را نگفتی!
چون آقا یحیی برمیگردد و جای خودش را پر میکند، مطمئن باشید!
چرا این اسامی را اسم بردی؟
چون گردن فوتبال حق دارند. مثل فیروز کریمی سال ۱۳۷۵ دیگر در این فوتبال نمیآید. روانشناسی مثل فرهاد کاظمی نداریم. زحمتکش و متعصبی همچون اکبر میثاقیان، معمار تیم ملی ما محمد مایلی کهن بود و معمار فوتبال باشگاهی امیر قلعه نویی و آقا فیروز، اینها باعث شدند پدیده بازیکن سالاری در فوتبال ایران ریشه کن شود. مایلی کهن با حضور کدام نامهای بزرگ جرات میدان دادن به داریوش یزدانی، علی موسوی و فرهاد مجیدی را داشت؟ همین حالا هم کسی چنین جرات و جسارتی ندارد!
از امیر قلعه نویی هم دفاع میکنی؟
معلوم است. شما نمیتوانید امیر قلعه نویی را نادیده بگیرید. این درست که او این یک دهه جام نگرفت اما این سپاهان امسال قویتر بود یا تیم امیر که با آن قهرمان شد؟
فقط بحث قهرمانی و جام نیست، بحث نمایش تیم و فلسفه بازی هم هست!
این را قبول دارم اما در تیم ملی باید به امیرخان فرصت داد تا تیم خودش را بسازد.
در جام ملتها ما خیلی نوسان داشتیم. برابر سوریه مشکل داشتیم و ژاپن را بردیم بعد مقابل قطر باختیم و هنوز هم با گذشت چند ماه از آن تورنمنت تیم ملی مشکل دارد. ما در خط حمله سردار و طارمی را داریم اما وقتی برابر ازبکستان مهار میشوند، هیچ کاری از ما بر نمیآید!
ببینید به نظر من جنس تیم ملی جور نیست. ما آن جلو سردار، طارمی، جهانبخش، قایدی، قلیزاده، ترابی و بقیه را داریم اما در خط دفاع مقابل رقبا قدرت دفاع نداریم. نه اینکه بازیکنانمان ضعیف باشند، هماهنگی نیست. عقب بازیسازی انجام نمیشود. در خط میانی هم مکمل ارتباطات نداریم. هافبک باید رابطی بین خط دفاع و حمله باشد. خود هافبکها باید خیلی راحت یکدیگر را پیدا کنند اما مسئله فقط اینها نیست. یک تیم باید با فلسفه یک مربی ساخته شود و بازیکنان و انتخاب سیستم و نوع بازی اولویت ثانویه هستند، این تیم تیم امیر خان نیست، تیم کیروش است و با فلسفه او بازی میکند!
خوب چرا قلعه نویی تیم خودش را نمیسازد؟ فرض کنیم تا جام ملتها زمان نداشت، حالا چطور؟ اصلا این جوانگرایی و توجه به لیگ که شعار قلعه نویی بوده کی و کجا قرار است اتفاق بیفتد؟
قطعاً در مراحل بعدی و در ادامه مسیر…
اما مرحله بعدی از همین شهریور آغاز میشود و قلعه نویی هم میتواند بگوید بازیکنان را در اختیار نداشتم که تمرین کنم! با این حساب دوباره آش همان است و کاسه همان!
باید جای افراد باشید و در شرایط آنها تصمیم بگیرید. من فقط میتوانم انقدر بگویم که اگر من جای امیر خان بودم پروسه تغییر تیم را با شیب و سرعت بیشتری دنبال میکردم. آنچه الان ما از بیرون میبینیم، امیر خان تغییر نسل و جوانگرایی در تیم ملی را با سرعت کم و با شیب ملایم آغاز کرده است. شاید اگر من بودم مثل خود کی روش این کار را یک دفعه و یکباره انجام میدادم.
اتفاقا نظر ما هم همین است. خود کی روش امثال خسرو، رحمتی، سید جلال، وریا، صادقی و دیگران را حتی در آستانه جام جهانی کنار میگذاشت. کاری نداشت که تیم ملی یک بازی حساس و مهم دارد، ستون اصلی تیم ملی یعنی دروازهبان را به راحتی کنار میگذاشت! او خیلی راحت میفهمید که هر بازیکن چه زمانی به پایان راه رسیده و دیدیم کسانی را که کنار گذاشت، در فوتبال باشگاهی هم خیلی زود خداحافظی کردند. کیروش ضعفهای زیادی داشت اما اگر دعوا میکرد یا زور میگفت به خاطر ضعف تشکیلاتی ما بود. ایراد فنی تیمهایش هم این بود که اگر گل اول را میخورد، تیمش از هم میپاشید ولی نمیتوانیم کارهای مثبت او را نبینیم!
ببینید کی روش فلسفه داشت و بر اساس همان فلسفه تیمش را میساخت. مثلاً چون در جام جهانی ۲۰۱۴ میخواست دفاع کند، هافبک خلاق و طراح مثل جباری را اصلاً دعوت نکرد. چون تکلیفش با خودش مشخص و بنا نداشت فوتبال بازی کند. ما دیگر مثل جباری نداریم و او به همین راحتی قید این مهره را زد. واقعیت این است که این تیم، تیم کی روش است. من فلسفه امیر قلعه نویی را میشناسم و میدانم که فلسفه او با فلسفه این تیم زمین تا آسمان تفاوت دارد. احساس میکنم امیر خان خیلی در آینده شرایط را تغییر خواهد داد.
کنار گذاشتن برخی بازیکنان به نظر خیلی به این تیم لطمه نخواهد زد. مثل همان کاری که کی روش کرد، در این تیم هم بازیکنانی هستند که انگار دیگر انگیزهای برای بازی در تیم ملی ندارند!
این احساس من هم هست. برخی از این بازیکنان از حضور در تورنمنتهای سطح بالا با تیم ملی اشباع شدهاند. آنها فقط به این دلیل به تیم ملی میآیند که از این ویترین برای خود باشگاهی پیدا کنند. ترجیح میدهند از نردبان تیم ملی لژیونر شوند و بروند. چنین بازیکنانی برای تیم ملی به اندازه کافی حریص نیستند و به کار ما نمیآیند.
وقتی بحث انتخاب مربی ایرانی به جای کی روش بود شما هم کاندیدا بودی و جملهای گفتی که هنوز برخی به آن استناد میکنند!
آن هم یک سوء تفاهم بود و از حرف من بد برداشت شد. من نمیخواستم از خودم تعریف کنم و هرگز چنین شخصیتی نداشته و ندارم. منظور من این بود که وقتی اسم من کنار سایر بزرگان به عنوان کاندیدای نیمکت تیم ملی میآید، یعنی من هم آدم توانمندی هستم. من گفتم که میشود ژاپن و کره را شکست داد و دیدید که امیر قلعنویی در جام ملتها ژاپن را برد. اگر به کره و عربستان میخوردیم، آنها را هم میبرد! دیدید که سطح تیمها چقدر به هم نزدیک شده و فاصلهها از بین رفته است.
مرحله بعد شهریور آغاز میشود و ما باید با رقبای بزرگ و اصلی رو در رو شویم. همه میگویند سهمیه آسیا هشت و نیم تیم شده و تیم ملی مثل آب خوردن به جام جهانی میرود، در حالی که امکان همگروهی با سه تیم بزرگ هست!
کاملا درست میگویید. این خیلی اشتباه است که ما فکر کنیم مثل آب خوردن در جام جهانی هستیم. البته که اگر سهمیه آسیا ۴ تا هم بود ما باید به جام جهانی برویم اما اینکه کار را آسان فرض کنیم و رقبا را دست کم بگیریم، غلط است. دیدی در جام ملتها اردن و تاجیکستان چه تیمهایی بودند؟ حالا حساب استرالیا، عربستان، بحرین، چین یا کره شمالی به کنار که احتمالا همین گروه ما میشود!
ازبکستان سردار و طارمی را بست. در آن لحظات ما چه کار باید میکردیم تا بتوانیم پیروز شویم؟
من به عنوان یک مربی روی نیمکت دستیارانی دارم که در لحظات حساس به من باید کمک کنند. همکارانی که من آنها را قبول داشته باشم و به آنها اعتماد کنم. کسانی که از زوایای مختلف بازی را میبینند. کسانی که بین بازیکنان تیم ملی وجاهت و بازیکنان آنها را قبول دارند. در چنین مواقعی نقش دستیار بسیار مهم است و میتواند با یک پیشنهاد گره مسابقه را باز کند.
ما در جام ملتها به یک اکرم عفیف باختیم. تیمی که اگر همین حالا بازی کند دوباره چهار تا از ما میخورد. چرا در آن لحظات خاص و بزنگاه مربی ایرانی نمیتواند؟ آیا به این دلیل نیست که مربی ایرانی ایرادات و اشکالات و کمبودهایش را قبول ندارد؟
من آنجا نبودم و نمیدانم چرا، شرایط تیم چه بوده است و …
شما در همین مصاحبه چند بار گفتی فلان جا اشتباه کردم. شرط اصلی پیشرفت هر کس این است که بپذیرد اشتباه کرده یا کمبودی دارد اما امیر قلعه نویی که بارها با او نشسته و بحث کردهایم قبول نمیکند که تیمش ایراد دارد. ایشان با همان نگاه گذشته به همه مینگرد. مثلاً هنوز میگوید شما ۳۰۰۰ مقاله فلان سال علیه من نوشتید! آیا این موضوع میتواند به ضرر ما باشد؟
من جای امیر خان نیستم و نمیتوانم از زبان او صحبت کنم. نظر خودم همانی است که گفتم، اینکه الان یک مسابقه فوتبال را در همه جای دنیا میبینند و همه میتوانند آنالیز کنند. مربی باید وقت بگذارد و هر روز یاد بگیرد. من ۵ سال پیش زمینی در شمال خریدم اما دیگر به آن سر نزدم. اختیار همه چیزش را به همسرم و پسرم سپردم، کارتم را هم به آنها دادم که خودشان هر هزینهای لازم است انجام دهند. گفتم من آدم این کارها نیستم، من برای فوتبال ساخته شدم. آرشیو مرا حتی فدراسیون هم ندارد. من همه فوتبالها را میبینم، با همه حرف میزنم و هر چیزی را تازه میبینم همانجا یادداشت میکنم و یاد میگیرم. در منزل یک دفترچه در اتاق خواب ، یکی در پذیرایی و یکی در دستشویی دارم! بارها شده نصف شب نکتهای به ذهنم رسیده و همانجا مینویسم تا فراموش نکنم. شده جایی بودم و دسترسی به خودکار نبوده، برای همسرم وویس دادم که این نکته را همین حالا در دفترچه یادداشت کن! حالا مربی داریم که نمیداند کدام بازیکن تیمش ۴ کارته است و تیم را با حضور او تمرین میدهد و ارنج میکند! مربی داریم که حواسش به مسابقه نیست و بازیکنی که اخطار گرفته و در معرض اخراج است را بیرون نمیکشد! مگر در شغل شما همه یک شکل و یک جور هستند؟
نه در هر شغلی همه جور آدم هست. ما هم خبرنگاری داریم که بعد از ۳۰ سال هنوز به دنبال یادگیری است و برعکس کسی را هم داریم که بعد از دو سال حضور در این عرصه خود را نفر اول ایران میداند و دیگر چیزی یاد نمیگیرد!
خدا خیرت دهد، در میان مربیان هم همین است. من خودم سعی میکنم هر روز از همه یاد بگیرم. در همان بازی حساس مقابل استقلال خوزستان من صابر حردانی را بعد از برتری سه بر صفر بیرون کشیدم چون یک اخطار داشت و امکان داشت نیمه دوم اخراج شود. نه اینکه خدای نکرده داور قصدی دارد، نه این ذات فوتبال است. تیمی که در خانه سه گل عقب افتاده نیمه دوم با تمام وجود فشار میآورد و تماشاگر هم حمایت میکند. چرا من بازیکنی که در خطر اخراج است را بیرون نکشم تا مبادا تیمم ۱۰ نفره شود و نتیجه را از دست بدهد؟ اینها نکاتی است که من به تجربه یاد گرفتم و کسانی هم هستند که ممکن است اهل یادگیری نباشند.
در رختکن خیلی حرص میخوری؟
بله داد و بیداد هم میکنم اما اهل فحاشی نیستم.
مثل بعضی از مربیان کاری با بازیکنان بزرگ نداری؟
برعکس من یقه بزرگتر را میگیرم و البته که با او هم بیشتر رفاقت میکنم. من ایراد فرد را مقابل خودش میگویم وقتی صداقتم برایش اثبات شد به من ایمان میآورد.
الگویی هم در مربیگری داری؟
من از همه یاد می گیرم، کلوپ، گواردیولا و سیمونه ندارد. نه فقط فوتبالها بلکه حتی فیلمها و مستندهایی که در مورد بازیها و افراد ساخته شده را میبینم. حتی رفتار مربیان لب خط را آنالیز میکنم. گواردیولا در ۳ بازی رودری را نداشت و یک امتیاز گرفت، بالا و پایین پریدنهای او را هم میبینم و الگوبرداری میکنم.
انصافاً وقتی نساجی پیشنهاد داد فکر میکردی تیم بماند؟
من با کامران منزوی زیاد مشورت میکنم. بار قبل نمیخواستم به نساجی بروم. او به من گفت برو، پنج تیم بزرگ را که به تو نمیدهند و مابقی تیمها هم شرایط یکسانی دارند. تو اگر از ۱۱ بازی دو تا را نتیجه بگیری تیمت میماند. من به حرفش گوش کردم اما همان منزوی این سری گفت نرو! دیوانه شدهای؟ حتی همسرم هم گفت نرو اما من به رگ غیرتم برخورد و گفتم وقتی همسرم قبولم ندارد، چطور توقع داشته باشم دیگران قبولم کنند؟ به او گفتم میروم و از لج تو یک نفر هم تیم را نگه میدارم! پسرم هم همین نظر را داشت و همین را گفتم، حالا هر روز برای همسر و پسرم کری میخوانم که دیدید توانستم!
نظرت در مورد نسل مربیان جدید مثل محرم نوید کیا و مسعود شجاعی چیست؟ در مورد قدیمیها نظرت را گفتی!
من عاشق این بچهها هستم. در مورد شجاعی که یک رابطه توام با احترام و علاقه بین ما حاکم است. همین حالا مسعود هر کاری بخواهد برایش انجام میدهم. در تراکتور هم او خیلی به من کمک کرد. صادقانه بگویم در همین بازی مقابل هوادار وقتی ۵ گل جلو بودیم من نگران مسعود شدم. دلم میخواست پیشش بروم و به او کمک کنم. تصور کنید تیم من ۵ گل جلوست و تیم او ۱۰ نفره بود اما مدام حمله میکرد و فشار میآورد! جوری که هر لحظه در ضد حمله ممکن بود گلهای بعدی را بخورند و به ما انگ تبانی بزنند! من چنین ویژگی را در مربیان جوان دوست دارم، اینکه جگر دارند و فوتبال بازی میکنند. نمیترسند و زیر توپ نمیزنند.
محرم چطور؟ به هر حال جای شما آمد و نتیجه هم گرفت!
زمانی که محرم میخواست به سپاهان برود من نگران بودم. من دوست دارم این چهرههای جوان بیایند و خدای نکرده نسوزند. مسعود امسال انتخاب بسیار خوبی داشت. جایی رفت که هیچ فشاری روی یک مربی جوان نیست اما محرم به تیم بزرگ سپاهان رفت که فشار و توقع نتیجه گرفتن دارد. من نگرانش بودم و به خودش هم گفتم نرو! الان هم خوشحالم که محرم توانست با مس نتایج خوبی بگیرد. هر چقدر این جوانان در فوتبال نتیجه بگیرند و موفق باشند به نفع فوتبال ما و تیم ملی است. مسعود شجاعی هم یک مربی عالی خواهد شد، شک نکنید!
اشکان دژاگه هم میخواهد مربی شود، او هم موفق خواهد شد؟
صد در صد. اشکان و مسعود علاوه بر تجربه کاپیتانی تیم ملی و بازی در اروپا در بالاترین سطح و کار با نامداران، ویژگیهای لازم برای یک مربی را هم دارند. آنها کاریزما دارند، کارنامه و سابقهای که احترام بازیکن را برمیانگیزد. قدرت کلام و روابط عمومی بالا دارند و از همه اینها مهمتر مسعود و اشکان یکی از دیگری آقاتر و جنتلمنتر هستند. در حقیقت آنها با احسان تراکتور را قهرمان کردند. اگر آنها نبودند از من کاری ساخته نبود. آنها به من کمک کردند. حمایت آنها باعث شد باشگاه و سپس هواداران هم به من اعتماد کنند. من هرچه از آنها بگویم کم گفتم و بسیار به آنها علاقه دارم و مطمئن هستم که مربیان بزرگ و موفقی خواهند شد.