۰ (۰) خبر فرهنگی هنری : گلچینی از اشعار محرمی به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان اباعبداللهالحسین(ع) و ادای محبت و احترام به سیدالشهدا که از دیرباز تا کنون همانند دریای بزرگی جریان دارد، افراد بسیاری برای یک هدف مشترک یعنی مدح و بیان محبت به امام حسین (ع) […]
خبر فرهنگی هنری : گلچینی از اشعار محرمی
لذا مجموعه اشعاری برای ماه محرم الحرام را گردآوری کرده ایم که در ادامه میخوانیم:
امشب به فلک رود خروشم
آوای عزا رسد به گوشم
افتاده به سینه جنب و جوشم
تا پیرهن سیه بپوشم
من سینه زن حسین هستم
در حلقۀ ماتمش نشستم
مظلوم حسین جان
خون دل ما دم حسین است
تنها غم ما، غم حسین است
این ماه محرّم حسین است
هنگامۀ ماتم حسین است
ما گریه و اشک و آه داریم
ما پیرهن سیاه داریم
مظلوم حسین جان
هنگام عزا فرا رسیده
سرو قد مصطفی خمیده
رنگ از رخ فاطمه پریده
سرها شود از بدن بریده
این ماه عزاست ایهاالناس
اُفتد ز بدن دو دست عباس
مظلوم حسین جان
ای فاطمه صاحب عزایت!
دل عاشق دشت کربلایت
چشمی! که بگریم از برایت
اشکی که کنم روان به پایت
من در جگرم شراره دارم
داغ تن پاره پاره دارم
مظلوم حسین جان
یا فـاطمه رو به کربلا کن
امشب به حسین خود دعا کن
یاد سرِ از بدن جدا کن
در مقتل خون، خدا خدا کن
کن گریه برای نور عینت
لب تشنه فدا شود حسینت
مظلوم حسین جان
بر سینه و سر بزن برادر
این ماه ز تیغ و تیر و خنجر
مقتول شود علیِّ اکبر
لب تشنه و پاره پاره پیکر
گردیده حسین کربلایی
یا حضرت فاطمه کجایی؟
مظلوم حسین جان
در سینه نفس شده شراره
انگار که میکنم نظاره
بر حنجر طفل شیرخواره
گریم به گلوی پاره پاره
ماه عطش است و قحط آب است
شرمنده ز اصغرش رباب است
مظلوم حسین جان
شاعر : حاج غلامرضا سازگار
——————————————–
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
کوی دل با کاروان کربلا دارد حسین
ازحریم کعبه جدش بـه اشک شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد ودو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منی دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک وآه عالمی هم درقفا دارد حسین
بس که محملها رود منزل بـه منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت ودیباج حرم چون گل بـه تاراجش برند
تا بجایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بودو سر غیب
ور نه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران پروانه گان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سربه قاچ زین نهاد این راه پیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد رابا سرکند سودا ولی
خون بـه دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد بـه روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشکست وخون
دل تماشا کن چه رنگین سینه ما دارد حسین
ساز عشقست وبه دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه ی بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای لعنت هم بـه لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین بـه چشم شهریار
کاندر این گوشه عزای بی ریا دارد حسین
————————————————–
اهل حرم قرآن بخوانید از دیده خوندل فشانید
فاطمه را خون در دو عین است
وداع آخر حسین است
گشته به پا شور قیامت دخت علی سرت سلامت
فاطمه را خون در دو عین است
وداع آخر حسین است
ای بلبل وحی مدینه خدا دهد صبرت سکینه
فاطمه را خون در دو عین است
وداع آخر حسین است
به جای زهرای شهیده ریزید آب از اشک دیده
فاطمه را خون در دو عین است
وداع آخر حسین است
واویلتـــا الله اکبـــر یک تن و یک دریای لشکر
فاطمه را خون در دو عین است
وداع آخر حسین است
جز اهلبیت بیپناهش در کربلا نبود سپاهش
فاطمه را خون در دو عین است
وداع آخر حسین است
ماتم به پا کن یا محمّد او را دعا کن یا محمّد
فاطمه را خون در دو عین است
وداع آخر حسین است
شاعر: غلامرضا سازگار
———————————————————
فس صبح، شرار است، شرار است، شرار
آسمـان کوه غبار است، غبار است غبار
کوهها سوخته چون سینۀ خورشید، همه
دودشان مانده بـه آیینۀ خورشید، همه
قدسیان سوختهبال و پرشان چون دلشان
عرشیـان خیمـۀ انـدوه شده محفلشان
بر دل ختم رسل، بار غمی سنگین است
گیسوی فاطمه از خون خدا رنگین است
عـرش اعلا بـه روی خاک زمین افتاده
یا که جان دو جهان از سر زین افتاده؟
سیهزار ابرهـه بـر جنگ خـدا آمدهاند
در پــی قتــل امـام شهــدا آمــدهاند
ناخلفهای سقیفه همه شمشیر به دست
نیزهداران همه بیرحمتر از زنگیِ مست
گشته آمیختـه بـا بغض محمّـد گلشان
کینۀ آل علـی تلختــرین حـاصلشـان
قصد معراج تماشای خدا کرده حسین
کثرت تیر ببین بال درآورده حسین
سنگها! یکسره از سوز درون گریه کنید
بر تن غرقه به خونش همه خون گریه کنید
آبها! در شـرر خجلت خـود آب شوید
باید از داغ لبش در تب و در تاب شوید
هـدف تیـر بـلا سـورۀ رحمـان ای وای
سـم اسـب و ورق پـارۀ قــرآن ای وای
کاش خورشید نمیتافت به کوه و صحرا
ره گـودال ببندیــد بـه روی زهرا
مصطفی سوخت سراپا و علی جامه درید
شمـر در محضـر مـادر سرِ فـرزند برید
سر که گردید جدا، قاتل خونخواره گریست
تیغ قاتل هم بـر آن گلوی پاره گریست
خضر، لبتشنه فدا گشت بگو یا زهرا
سر به ده ضربه جدا گشت بگو یا زهرا
دوستان! وای من و وای من و وای شما
بـه خـدا آب ندادنــد بــه آقــای شما
به خدا گرگصفت بر بدنش چنگ زدند
بـه خـدا آب ندادنـد ولــی سنگ زدند
حـق پیغمبر اســلام ادا شــد دیـدید؟
سر توحید، لب تشنه جدا شد دیـدید؟
تسلیت فاطمـه! نـور بصـرت را کشتند
بـه خدا اهـل سقیفـه پسرت را کشتند
بــاغ آمــال سکینـه همـه پـرپر گشته
اسـب بیصـاحب بابا بـه حـرم برگشته
اشـک بـا یـاد لـب تشنــهلبـان آورده
در حـرم خون، عــوض آب روان آورده
با تپشهـای دلش روضۀ مقتل خوانده
شیهههـایش جگـر فاطمـه را لــرزانده
باز بیدادگــران آتـش کیـن افشاندند
بـاز بیتالحــرم فاطمـه را سـوزاندند
سپـه کفــر بـه ســوی حـرم آل آمد
کعب نـی بـود کـه بر شانۀ اطفال آمد
کـه دهـد فاطمـۀ فاطمـه را دلـداری؟
بشتابید که خون گشته ز گوشش جاری
دو کبوتر به بیابان ز عطش جان دادند
بنویسید که در چنـگ عقـاب افتـادند
بنویسید که سـر در دل خـاری بردند
بنویسید که از تـرس بـه صحرا مردند
دامن هر دو پر از آتش و دود است هنوز
بنویسید تـن هـر دو کبود است هنوز
شاعر: استاد سازگار