شاید شما هم گاهی در فهم چرایی ظهور رفتار اجتماعی دچار سردرگمی شده باشید، پدیده هایی که زندگی روزمره ی ما را تا مدت ها تحت تآثیر قرار می دهند. برای درک چرایی این پیچیدگی های رفتارهای اجتماعی رویکردهای مختلف مطالعاتی وجود دارد که یکی از شناخته شده ترین آن ها نظریه سامانه هاست.
در تعریف عام، سامانه، به مجموعه و کلیتی از اجزا گفته می شود که در کنار هم معنای وجودی پیدا کرده و در تلاش است با محیط خود به تعادل برسد. به نظر من می توان معروف ترین نتیجه ی پیچیده ی اصل مشارکت سامانه ای را معجزه ی مشارکت دانست.
همان نظریه ی فراتر بودن کل از جمع جبری اجزا یعنی گشتالت! که در دستاوردهای انتزاعی و اجتماعی، به مدد قوه ی تخیل انسان، قدرت و اهمیت آن، مافوق تصور و به زعم کارشناسان تا حدی پیچیده میشود که کاربرد نظریه سامانه ها را برای فهم تشکیلات انسانی با اشکالات اساسی مواجه می کند.
وضعیت پیچیده، رویکرد ساده انگارانه از مجموعه های انسانی و اجتماعی و استنباط سامانه ای ساده از آن را به یک انحراف ادراکی بدل می سازد و نظریه ی سیستمی تشکیلات اجتماعی را به جایی می رساند که تنها با لحاظ کردن نظریه های انتقادی مثل نظریه های ساختارگرایی، کنشگر-ساختار، فمینیستی، نظریه پسا استعمار، نظریه نژاد و قومیت و نظریه پست مدرن و … در دل آن می تواند همچنان به تشکیلات انسانی یک سامانه بگوید.
امروزه دانشمندان علوم اجتماعی با علم به این موضوع با اتخاذ رویکردهای میان رشته ای توانسته اند تا حدودی محدودیت های فهم و درک سامانه های اجتماعی را مدیریت کرده و کنش های آن ها را تاحدودی پیشبینی کنند. آنها برای اینکار با پیشرفت دانش و ابزار مدلسازی، از انواع شبیه سازی ها برای درک، تحلیل و ساماندهی سامانه های اجتماعی بهره می برند.
به طور نمونه در علوم اجتماعی، مدلسازیهای مرسوم CAS وجود دارد که شامل طیف وسیعی از رویکردها برای شبیهسازی سیستمهای پیچیده اجتماعی است. CAS، مخفف عبارت Complex Adaptive Systems به معنی سیستمهای پیچیده انطباقپذیر است. این مدلها بر تعاملات بین افراد، گروهها و سازمانها تمرکز دارند و میتوانند برای مطالعه طیف گستردهای از پدیدههای اجتماعی به کار برده شوند ، از جمله:
- رشد و انتشار ایدهها
- تشکیل و حفظ هنجارها
- ظهور رفتار جمعی
- رشد و تکامل جوامع
این مقدمات کلی در مورد پیچیدگی مفهوم سامانه علی الخصوص سامانه ی اجتماعی را عرض کردم تا عنوان کنم پدیده هایی که ما هرچند وقت یکبار در ایران در تقابل ملت و دولت با آن مواجه میشویم و به طور بسیار نگران کننده ای سیر طبیعی اجتماعی را با بحران مواجه می کنند، با صرف وقت و هزینه ی معقول توسط دانشمندان این حوزه قابل پیشبینی است لذا می توان از این طریق به پیشبینی به موقع و اتخاذ تدابیر بهتر از هدر رفت سرمایه های ملی جلوگیری به عمل آورد .
و اما اجازه می خواهم برای ملموس تر شدن بحث گریزی بزنم به تجربه ی اجتماعی اخیر یعنی انتخابات ریاست جمهوری و نکته ای را که به نظر می رسد می توان از این منظر بازبینی کرد عنوان کنم. همانطور که همه شما عزیزان مستحضرهستید انتخابات اخیر شبیه دوره های پیشین، به نوعی رویارویی میان دو جناح فکری در ایران بود که با کمی اغماض می توان آنها را جناح های وابسته به اردوگاه اصلاح طلبی، اعتدالیون، و میانه روها در برابر اصولگراهای تندرو دانست.به نظر می رسد آنچه عموماً موفقیت جبهه اصلاحات را در اکثر انتخابات رقم می زند رویکرد ساختارگرایانه ی سیاست های انتخاباتی آنها و در مقابل آنچه که مانع موفقیت جناح مقابل یعنی اصولگرایان تندرو است، نگاه سیستماتیک این گروه بر جامعه ی متکثر ایران است.
به این معنا که جبهه اصلاحات متشکل از اعتدالیون، اصلاح طلبان، و میانه روها، همواره با شنیدن پیام رسای مردم ، به عنوان هوادار مردم و تامین حقوق شهروندی و آزادی های آنها ظاهر می شود و حتی در برنامه های اجرایی خود پس از انتخابات نیز با حفظ همان رویه و نگرش ساختارگرایانه خود به مشکلات سامانه ی اجرایی و اجتماعی، از منظر سیاسی تلاش برای حل مشکلات می کند. ولی از آنجا که اصولاً اصلاحات ساختاری، کاری دشوار و زیربنایی است این گروه دستاوردهای بیرونی و فیزیکی کمتری برای ارائه دارند و حتی گاهی به دلیل پبچیدگی امور ساختاری، دچار اشتباه در تصمیم گیری و اجرای برنامه ها می شوند.
در مقابل جناح اصول گرا (تندرو) علیرغم تاکید بر عدالت، با نادیده گرفتن خواست ساختارهای اجتماعی جامعه، سعی در تزریق اندیشه و خواست سیستماتیک ایده های از پیش تعیین شده ی خود در ساختار کمتر هماهنگ با رای و نظر مردم کرده و وارد عرصه ی انتخابات می شوند و لذا احتمال موفقیت آنها عموماً پایین تر است و حتی در شرایطی که موفق می شوند نتیجه ی رقابت را از آن خود کنند در اتخاذ و اجرای برنامه های شبه سیستماتیک خود با نگاه تقلیل یافته و کل نگر، به ظاهر دستاوردهای قابل قبول برای عموم ارائه می دهند به طوری که برای عامه مردم قابل لمس تر است مثل مجموعه مسکن مهر، ولی از آنجایی که این دستاوردها به لحاظ ساختاری از نظر ناظران چندان زیرساخت قوی ای ندارند، عموماً با گذر زمان پایدار نمی توانند بمانند و به نوعی به جای رضایت، با انبوهی از نارضایتی ها مواجه می شوند.
مطمئن هستم در ارائه ی این تحلیل دچار کلی نگری شده ام که ذات و ماهیت مدلسازی ساده سازی و کلی نگری آن است و هدف صرفا جمعبندی کلی است نه مداقه ی دقیق و کارشناسی شده روی تک تک انتخاب ها و برنامه های دولت ها.
با جمیع مفاهیمی که در اینجا بحث شد به نظر می رسد شایسته است هردو جناح که قطعاً دل در گروی حل مشکلات کشور دارند در انتخاب رویکردهای خود به لایه های پنهان سامانه ی اجتماعی، نگاهی ظریف و تیزبین داشته و با عنایت بیشتر به پیچیدگی های موضوع، و لحاظ کردن نظریه های انتقادی در دل نظریه سامانه ها، واقع بینی بیشتری نسبت به سامانه اجتماعی به خرج دهند و با سناریو های مختلف مدیریتی تلاش کنند در حل مشکلات مردم بهترین گزینه ها را متناسب با آرمان های مردم و نظام جمهوری اسلامی بکار ببرند و در این راه از کلید اسرار یعنی قدرت خلاقه ی عاملیت و کنشگری افراد و نهادهای اجتماعی علی الخصوص زنان و جوانان برای گشودن گره های ملت بیشترین بهره را ببرند و از سوی دیگر از دستاوردهای علمی و ابزارهای مدلسازی اجتماعی هیچگاه غافل نشوند.
****دکترای معماری و عضو هیات علمی دانشگاه
بیشتر بخوانید:
واقعیات سخت و دردناک انتخابات در ایران / اصلاحات گام به گام تنها راه برون رفت از بحران ها / دمکراسی زمانی پایدار خواهد بود که مردم با آن زندگی کنند
روزمرگی و نسبت آن با حاکمیتهای آرمانگرا
جوانان زبان هنر را میفهمند، زبان زور را پس میزنند
اگر یک روز خبر عجیب نشنویم، آن روز عجیب است
۲۱۶۲۱۶